سلام بر سرزمین تفتیده کربلا؛ سرزمینى که سراپاى آن را عشق گرفته است؛
سرزمینى که خاکش شفابخش دردهاى بىدرمان است؛
سرزمینى که جگرگوشه على و زهرا را در
خود جاى داده است؛ سرزمینى که صداى [هیهات من الذلة]
حسین در آن به آسمان
رفت و سقف آسمانها را شکافت؛
سرزمینى که در آن امامى نداى [هل من ناصر
ینصرنى] سر داد و کسى جز تیغهاى شمشیر و
تیزى نوک نیزهها پاسخش را نداد.
سرزمینى که هنوز از آن صداى سیلى خوردن رقیه
و العطش کودکان به گوش مىرسد.
اى سرزمین تب دار کربلا که به حق کرب و بلا
نامیده شدى مىخواهم با سخنانى هر
چند کوتاه از تو شکایت کنم.
اى خاک هنگامى که سر حسین بن على را بریدند،
بربدنش اسب دواندند، خیمههایش را آتش زدند،
عباسش را قطعه قطعه کردند،
سجادش را به زنجیر کشیدند، خاندانش را به اسارت بردند،
چرا دهان باز نکردى و آنان را در کام خود فرو نبردى؟
اى آسمان چرا آنان را در سیلاب گرفتار نکردى؟
اى باد چرا آنان را در قهر خداگونه خویش گرفتار نکردى؟
کجا بودید اى پرستوهایى که اصحاب فیل را با آن همه هیمنه زمینگیر کردید؟
چرا کسى به فریاد حسین نرسید؟ مىدانم چه مىخواهید بگویید؛
مىخواهید بگویید ما مانده بودیم که چه کنیم و حیرتزده نگاه مىکردیم
که یک قوم چقدر پست مىشود که با امامش،
با کسى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله دربارهاش فرمود:
[حسین منّى و انا من حسین] این گونه رفتار مىکند.
شاید شما هم سرّ این سکوت را نمىدانستید؛
سرّ آن این بود که زمین و زمان و تمام موجودات عالم
تا ابد یزید و یزیدیان را لعنت کنند و سلام و صلوات
خود را نثار حسین علیهالسلام و اصحابش کنند؛
السلام على الحسین و على على بن الحسین و
على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین.
.: Weblog Themes By Pichak :.